دلسا جوندلسا جون، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

ترنم ترانه های کودکی دخترم

تشکر از خدا(2)

1393/5/1 17:16
نویسنده : مامان دلسا
785 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خدا جون:

 دلسای ناز ما  2ماهه شد دیگه فک میکنم خیلی بزرگ شده. هیچوقت از نیگاه کردن بهش خسته نمیشم که هیچ ،لذت هم میبرم  آخه از شیره جون خودم تونستم اینقدریش کنم،البته در قدرت تو هم شکی نیست روزی چندین بار شکرت کنم کمه به خاطر یکی از بهترین نعمتیهایی که به من و همسرم دادی و ما گاهی اوقات ناخواسته فراموشت میکنیم و شکرت رو اونطوری که شایسته وجودت باشه به جا نمیاریم.

بزرگترین رحمتی که به ما ارزونی داشتی وجود خود دلساست که با اومدنش زندگیمون رو شیرینتر کرده، راستش بعد از سلامتیش، دختر بودنش رو شکرمیکنم خیلی خوشحالم از اینکه یه بچه ای رو بزرگ میکنم از جنس خودم شاید بعدها بتونم بهتر شرایطش رو درک کنم چون قطعا تو موقعیتهایی که میخواد قرار بگیره من اونها رو چندین سال پیشش طی کردم و راحت تر درکش میکنم. من عاشق دختربچه هام. خودت میدونی.....

وقتی دلسای عزیزم داره ازم شیر میخوره بازم به بزرگیت پی میبرم که این بچه ای که هیچی رو نمیدونه و بلد نیس چطوری مک زدن رو بهش یاد دادی؟! فدای مک زدناش. خداجونم ممنون از اینکه اینقدر شیر دارم تا بچه م بتونه راحت بخوره و سیر شه و گاهی اوقات اینقدر از سینه هام شیر میاد که دوس دارم یه بچه دیگه رو هم شیر بدم و سیرش کنم.

خدای مهربونم شکرت به خاطر آروم بودن دخترم. خودت میدونی چرا دوس داشتم بچه م آروم باشه که واقعا همینطوره تو این دوماهی که گذشت ما جیغ و دادش رو نشنیدیم. دخترم ماه و قدرش رو میدونم.

 

خدایا سپاس

دوستان سلام:

دلسای من بیشتر اوقاتش رو میخوابه،تا یکماهگی فقط 4 ساعت بیدار بود و یه چندباری شبا به غیراز شیرش بیدار شد و گریه کرد ولی اونطوری اذیتمون نکرد و باباشم بیدار میشد بغلش میکرد آخه دلمون میسوخت وقتی گریه میکرد. الان خوابش کمتر شده و یه 7،8ساعتی بیداره. تو ماه رمضون کلا شبا بیدار بود و روزها خواب. آخه خودمونم بیدار بودیم و بعد از نماز میخوابیدیم دخترمم می دیده ما بیداریم،بیدار می موند دلمون نگیرهچشمک.

راستی من دخترم رو تنهایی 50 روزگی بردم حموم جشن چه مامان شجاعیم منخجالت. خیلی کیف داره، دیگه هروقت حالشو دارم میبرمش و هی منتظر مامانم نمیشینم. دلسا جونمم هیچی نمیگه و آروم دوروبر حموم رو نیگاه میکنه. اینقدر دوس دارم زود بزرگ شه که باهم آب بازی کنیمزبان.

از کولیک نوزادی هم اگه بخوام بگم زیاد دلسا نداشت ولی تو هفته 5و6 یه خورده میپیچید به خودش که زود برطرف شد البته من خوردنمم خیلی رعایت میکردم تا یکماهگیش ولی بعد از اون نه دیگه.

من یه پست باعنوان (خدا رو شکر) دیگه هم گذاشته بودم که مربوط به زمانی میشه که خدا دلسا رو تو رحمم قرار داد و من با مثبت شدن اولین بی بی چک اون پست رو گذاشتم که مال شهریور پارساله، الان یه بار دیگه با همین عنوان پست گذاشتم و دلسا جونم کنارم خوابیده و این آرزو که واسه من برآورده شده امیدوارم واسه همه ی آرزومندا برآورده شه مخصوصا م......

راستی شوهری کادوی زایمانم واسم لپ تاب خرید که الان مشغولم باهاش. دیگه اینکه دخترم در آستانه ورود به دوماهگی لباسهای سایز صفرشون کوچیک شده و از50روزگی داره سایز یکش رو میپوشه یکی از قشنگترین لحظه های نوزادی به نظرم کوچیک شدن لباساشه یعنی بزرگ شدن دختریمحبت

امسال ماه رمضون کنار دلسا خیلی چیزا رو فهمیدم اینکه پارسال تو چه حالی بودم و امسال تو چه حالی بازم شکر خدا رو میطلبه. شبهای قدر موقع قرآن رو سرگرفتن تو رو از خدا میخواستم و امسال قران رو بالای سرخودت گرفتم و واسه بقیه دعا کردم واسه سلامتیت و سلامتی بقیه.

دلسای من در45 روزگی

پسندها (6)

نظرات (3)

عاطفه (دختر خاله ی یاسی)
1 مرداد 93 18:58
سلااااااام چ وب نازی داری دوس جونیم ب منم سر بزن منتظرتماااااااااااااا
مامان مهنا
2 مرداد 93 0:37
2ماهگي مبارك دلسا جوووني
مامی سارا
4 مرداد 93 12:00
قربون دخملی ماشالا چه بزرگ شده منم عکس جدید ارشا جونی روو گذاشتم بیا پیشمون
مامان دلسا
پاسخ
بزرگش کردیم دیگه.اومدم