اندر احوالات دلسای من
الان که مشغول تایپم عسلم تو خوابه نازی، خودت خوابیدی ولی نذاشتی ظهر که من خوابم می اومد بخوابم. امروز 24دیماه 94 باید هوا سرد باشه ولی بهاریه بهاریه حتی یک برفم نیومد که بریم با دخترم برف بازی کنیم البته اومد ولی کم بود و زود آب شد.
دلسای من الان تو بیست ماهه سنی که وقتی نگاهش میکنی قشنگ بزرگ شدنش رو حس میکنی حالا دیگه کاملا متوجه حرفامون میشه و هرکاری میگیم انجام میده یادمه بابامهدی میگفت کی بشه دخترم جورابام رو بده دستم کی واسم اب بیاره الان همه این کارا رو میکنی و بدجور خودتو شیرین کردی واسه بابات پدرسوخته. تا بابا از راه میاد لوس بازیایی که توش شیطنت و دلبری داره هم شروع میشه همینطوری دور خونه میدویی که توجه بابایی رو جلب کنی و تا میبینی داره لباساش رو از تنش درمیاره میدویی از تو کمدش واسش بلوز و شلوار تو خونه ایش رو میاری و اگه جوراباش هنوز پاش باشه اصرار داری که دراه از پاش. گاهی هم که تو خونه جورابای بابایی رو می ببینی اگه کثیف باشن بدت میاد و میگی اه اه اه. یکروزم که هنوز خیلی کوچولوتر بودی تا بابا درو باز کرد وایستادی به گریه کردن الکی دستات رو گذاشتی رو صورتت و های های گریه الکی منو بابا همینطوری مونده بودیم که الان دلیل گریه تو چیه که دیدیم اصلا اشکی در کار نیست و بازم یک لوس بازی جدیده بعدشم خودتو انداختی بغل بابایی خوش به حال بابا
و حالا از کمکهات تو کارهای خونه:
وقتی که سفره میخوایم بندازم حسابی کمک مامان میکنی و تمام وسایل سفره رو میاری البته اونایی که میتونی رو میدم دستت بعدم دست بابا رو میگیری و اصرار که بشینه کنار سفره.بازم خوش به حال بابا
کنار مامان گردگیری میکنی یک دستمال و رایت جدا داری کلا. عاشق جاروبرقی و تا میگم جارو بکشیم سریع میری سمتش که بیاریش گاهیم تو خونه باهاش بازی میکنی.
امروز2 اسفند و دارم ادامه مطلب بالا رو تایپ میکنم بعد37روز
دخترم فردا 21ماهش تموم میشه من قصد داشتم از شیر بگیرمت ولی نشد آخه همش فک میکنم زوده، نگیرم تو ضربه عاطفی بخوری و اینکه خودمم دارم قرص ویتامین دی میخورم واسه بالا رفتن ویتامین دی بدن شما که شیرم رو میخوری مقدار لازم ویتامین دی داشته باشه البته قطره ت رو هم که مرتب میدم آخه دکترت یکی از دلایل دیر دندون در آوردنت رو کمبود ویتامین د دونست البته احتمال داد حالا ضرر نداره من میخورم واسه خودمم خوبه.
درحال حاضر7تا دندون داری خیلی کمه ولی بهتر به جاش زود خراب نمیشن و سیاه هم نمیشن ازقطره آهنت
از وقتی بیست ماهه شدی کلی کلمه جدیدم یاد گرفتی کلا تکرار میکنی هرچی میگم یک چیزی میگی دیگه غلط غلوط واسه خودت
اسم اکثر دوروبریات رو میگی و وان تو تری رو هم وقتایی که میخوای بپری از روی بلندی میگی. وقتی میخوایم بریم ددر میری لباساتو میاری سریع که تنت کنیم و وقتاییم که بابا میخواد بره سرکار لباساش رو یکی یکی میدی بهش که تنش کنه وقتیم برمیگرده از سرکار اصرار داری که لباساش رو دراره زود از تنش
تنها برنامه مورد علاقه ت که تماشا میکنی mother goose,brainy babay و اونم فقط یک دی وی دیش رو. دیگه اصلا هیچ برنامه ای رو نیگاه نمیکنی برخلاف میل من دوس داشتم حداقل واسه یک مدت کوتاه نیگاه میکردی من کارام رو بکنم. این دی وی دیها رو هم ازسایت واست سفارش دادم که 60 و خورده ای شد و از 15 ماهگی میزارم واست.
به تخته وایت بردتم علاقه داری و میشینی با ماژیکت کلی خط خطی میکنی و پاک میکنی. تمام مدادرنگیات رو جویدی که دیگه جمعشون کردم تا بزرگترشی واست بیارم نقاشی کنی و از اونجاییم که خیلی خرابکاری دوتا کتاب داستانت رو قشنگ پاره کردی الان دوتا دیگه واست خریدیم که بهتر شدی و ورق میزنی و هی میگی این چیه این چیه ولی نمیزاری واست بخونم فقط میخوای تو حرف بزنی
و یکی دیگه از کارای موردعلاقه ت گذاشتن یک قابلمه زیرپاته و دست زدن به هرچی که دستت نمیرسه
به گوشی موبایل و کنترل و آیفون و تلفن و .... خیلی علاقه داری کلا رابطه ت با تکنولوژی خوبه انگاری. بسیار گوش به زنگی صدای زنگ تلفن رو زودتر از من میشنوی و بدو بدو میری سمتشون و نمیزاری من جواب بدم. گوشی موبایل که دیگه نگو مال همه رو میدی دستشون آخه موندم شما چیکار داری به گوشیای بقیه گوشی منم میگیری و به تمام اموراتش واردی بری تو تلگرام و عکسای پروفایل همه رو باز میکنی وآشناها رو میبینی ذوق زده میشی عکسا رو خیلی جالب رد میکنی و فیلما رو باز و اگه نخواستی قفل میکنی و اگه لازم باشه کم و زیادم میکنی
دیگه از کارات بخوام بگم که زیادن اینارو هم جلوی چشمم بودن که نوشتم وگرنه اصولا حضورذهن ندارم.
حالا عکسات گواه همه جریانات کودکیت هستن دیگه از تمامشون عکس و فیلم داری ولی الان یکماه نداری هیچ عکسی و معلوم نیس تا کی نداشته باشی آخه دوربینمون رو انداختی زمین و داغون کردی و فعلا بابا شاکی ازمون و نمیده تعمییر
تو هجده ماهگی که واکسنت رو زدی هیچ اذیتی نکردی جز یک تب کوچیک و دکترتم راضی بود از همه چیت و واسه وزنت گفت چون تغذیه ت نرماله و رعایت میکنم هرچیزی رو نخوری جای نگرانی نداره و گفت ژنتیکه آخه خودمم همینطور بودم و گفت شیرت چربه و اینم خوب وزن میگیره به جاش منو آب کردی که صدای همه در اومده
نوش جونت عزیز دلم تمام زندگی من از خودمم میزنم فقط سلامت و تندرست باشی کوچولوی شیرینم.
پایان18 ماهگی14800 وزن،87قد البته خودم گرفتم نذاشت بگیرن تو بهداشت
عکسا باشه پست بعدی خیلی وقت گیری خدایی