هفته 35و36
نزدیک 20روزه نیومده بودم وبلاگت سر بزنم و برات خاطراتت رو ثبت کنم خیلی خسته کننده بود بدون اینترنت تو خونه تازه ماهواره هم که قطع بود بدتر، کلی از سریال کوزی گونی عقب موندم
یکمی از حال و هوای این روزام بگم، حسابی سنگین شدم و به خاطر سنگینی تنبلیم میشه از جام بلند شم وقتی هم راه میرم که نگو عین پنگوئنها و خیلی آهسته،همه از من جلو میزنن تو خیابون، تازه اینقدر شیکمم بزرگ شده که روم نمیشه زیاد برم پیاده روی وگرنه اینقدر هوا خوبه دوس دارم برم راه برم ولی زشته همه نیگات میکنن مخصوصا چند وقت پیش که یه خانمی تو خیابون یه چیزی گفت ناراحت شدم(مردم چی با شیکمای بزرگشون تو خیابون راه میرن خوب بتوچه همینکه نفهمیدم کدوم خانوم گفت وگرنه..........)
خوب ماههای خوشی که 5و6و7 بود نموم شد و به ماههای آخر که میرسی یه ناراحتیهایی سراغت میاد مثل تنبلی و سنگینی، کمردرد و پادرد، بیخوابی های شبانه ، نفس تنگی وای بعضی شبا فک میکنم الانه که نفسم دیگه بالا نیاد. چاقی هم یه نوع بیماری به خدا.
به هرحال همه سختیها را آدم به جون میخره واسه دیدن فرزندش تازه کجاشو دیدیم.........
راستی بدنرین چیز بارداری زشت شدنشه هرچند خیلیا به من گفتن زیاد تغییر نکردم ولی چرا خودم متوجه میشم دماغم و صورتم ورم کرده و گردنو سینه مم که سیاه شده
بعله خودم میدونم هرکی خربزه میخوره پای لرزشم میشینه
راستی دخترمن:
زودی بیا نه یعنی به موقع بیا که خرید لوازمت تموم شده دیگه و سرویس چوبتون رو هم 2/5 روز جمعه از ویرانی سفارش دادیم که قراره 2/24 برامون بیارن امیدوارم خوشم بیاد چون من خیلی سخت سلیقه ام.
واسه دخترم کلی خبر دارم که تو پست بعدی میذارم.............فعلا.....