هفته بیست و ششم
میخواستم هروقت اون تکونای شدید و دوست داشتنیت رو حس کردم بیام پست بذارم ولی شما انگار نمیخوای به این زودی خودتو نشون بدی. بازم همین اندازه که میدونم هستی خوشحالم. گاهی یه چیزایی مثل دل زدن رو فقط موقع خواب احساس میکنم.به هرسمت که بخوابم همون سمت شیکمم دل میزنه و منم کلی ذوق میکنم وخوشحال میشم. یه چیزی مثل زدن نبض دست.
توماه پیش با خاله های عزیزت رفتیم یه مقدار واست لباس خرید کردیم ویک پتو هم خریدیم ولی حالا متوجه شدیم به درد شما نمیخوره چون شما تو فصل خرداد به دنیا میای و تا اون موقع که بخوای استفاده کنی کوچیک میشه ولی من خیلی دوسش دارم بسیار شیکه ونازه. پتو برجسته اسپانیایی. ولی انگار باید بریم تعویضش کنیم.
و یه خبر خوب دیگه... همسایمون هم داره مامان میشه.دوتا نینی کوچولو تو یه ساختمون. امیدوارم همبازیهای خوبی واسه هم باشید در آینده.
ضمنا اسمت هم داره قطعی میشه من این چند وقت اخیر همش پای نت و کتاب اسم بودم وکلی توی معنای اسمتو و فراوانی اسمت دقت کردم و کلی هم با باباتون به بحث نشستیم تا اسم...............
بذارید پست بعدی بگم که بدونم بابامهدی هم دیگه اوکی شده.
یه کار دیگه هم که این چند وقته منو مشغول به خودش کرده دقت تو انتخاب لوازم بزرگته مثل کاسکه وکریر وتخت و کمد. دوس دارم یه وسیله ای باشه که قابلیت چند استفاده رو داشته باشه به خاطر کمبود جا. یه راهنماییهایی از سایتهای مختلف گرفتم که باید برمو از نزدیک ببینم.
یه خبر دیگه هم برات دارم. دوتا از خاله ها که باردار هم هستن تو این ماه جابه جایی داشتن یکی از خونه مامانی رفت خونه خودشون و اون یکی دیگه اومد خونه مامانی. یکی دیگه از همبازیهای شما هم میشه دختر خاله ت که اومدن خونه مامانی و نزدیک ماهستن. اون اردیبهشت به دنیا میاد و شما خرداد ماه انشااله.
پست بعدی میشه انتخاب نامت و پایان سال92. شاید هم خریدای جدیدی تا اون موقع برات انجام داده باشم............. تا بعد