دلم برات تنگ شده
امروز قراره با بابایی بیایم ببینیمت نی نی من... کم کم دیگه اسم دار میشی آخه امروز جنسیتت رو هم میفهمیم... نمیدونی چقد لحظه شماری میکردم واسه امروز ساعت3/30 ایندفعه دیگه بابایی هم میتونه بیاد داخل و شمارو ببینه آخه از حسش میفهم دوست داره ببینتت دیشب میگفت نمیشه فیلمشو از سونوگرافی بگیریم گفتم نه ولی میتونی خودت فیلم بگیری.
دیگه میتونم هروقت برم بازار برات خرید کنم آخه تا الان نمیشد چون نمیدونستم چه رنگی ومناسب چه جنسیتی بخرم... وای چقدخوب... اینقدر ایندفعه هیجانم زیاده واسه دیدنت نکه فقط جنسیتت رو بخوام بدونم نه دوس دارم از نگرانی بیام بیرون و بدونم صحیح و سالم تو دلم هستی و قلب کوچولوت داره میزنه آخه چند وقته خیلی نگرانم اصلا نمیتونم درست و حسابی بخوابم چون نبایددیگه به پشت بخوابم و باید به پهلو بخوابم ومنم هر وقت نیمه شب بیدار میشم میبینم به پشت خوابیدم هی نگران میشم واسه همین تا صبح بد خوابم ودرست و حسابی نمیخوابم.
بگذریم چند وقته پست جدید نذاشتم علتش همینه که صبحها بعد ازاینکه صبحونه با شوشو میخورم میخوابم تا ظهر واسه گذاشتن ناهارم بیدار میشم دیگه وقت پای نت نشستن ندارم البته صبحها یه زمانی رو اختصاص میدم به کتاب خوندن... کتابهایی که الان مشغولشم ریحانه بهشتی که تمومش کردم و پرورش و نگهداری نوزادان و کودکان رو دارم میخونم خیلی مفیده واسه نگهداری نوزاد کلی راهنماییت میکنه.
من یه ویزیتم چند وقت پیش داشتم یعنی سوم دی که واسش پست نذاشتم اینقدر که تنبل شدم خانوم دکتر واسم قرص fefolنوشت فقط. در حال حاضر کلسیم و آهن میخورم. این سونو رو هم نوشته واسم، که سونوی دومم حساب میشه، واسه تشخیص ناهنجاریهای جنین. خوب کم کم باید برم ناهار...........
خبرای بعد سونوگرافی رو براتون میذارم دوستان خوبی که بهم سرمیزنید و دنبالم میکنید............