دلسا جوندلسا جون، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

ترنم ترانه های کودکی دخترم

روز به یادماندنی

1392/7/24 12:03
نویسنده : مامان دلسا
327 بازدید
اشتراک گذاری

یکشنبه14مهر

عصری از کلاس برمیگشتم سرراه یه بی بی چک خریدم. همیشه که میرفتم بیرون هی با خودم میگفتم بخرم نخرم ولی این دفعه دیگه دلم رو زدم به دریاخریدم. تا خونه دعا میکردم حتی وقت وارد wcشدم قرآن رو بوس کردم زبان(نمیدونم کارم درست بود یا اشتباه ولی تو دلم نیت بدی نداشتم).تست رو گذاشتم... الان به نظرتون چی باید بگم... چی میدیدم یه خطی که آرزوی دیدنش رو داشتم... شکرت خدای من...چه حس خوشایندی بود چشام پرآب شده بود طوریکه درست نمی تونستم چیزی ببینم... دادمیزدم ... آروم جیغ میزدم ... دستام کاملا میلرزیدن از فرط خوشحالی...اون لحظه ها دیدنیست و به زبون آوردنش سخته(خدا خودش نصیب همه بکنه این لحظه های شادی آور رو).

ولی یه چی درونم میگفت نکنه ناشتا نیسم درست نباشه واسه همین زودی زنگ زدم به شوشو که سرراش یه بی بی چک دیگه بخره و هیچی هم بهش نگفتم میخواستم سوپرایزش کنم ولی من خیلی تابلو ام انگاری...

وقتی ازراه رسید من خیلی طبیعی رفتارکردم و انگار هیچ اتفاقی نیفتاده... ولی اون سریع گفت چیه چرا یه جوری! حامله ای؟

منآخ شوشو نیشخند نی نیخجالت

بگذریم................

  دوشنبه15مهر

بماند که تا صبح درست نخوابیدم و همش به ساعت نیگاه میکردم ونماز صبح که خوندم دیدم شوشو هم که به زور بیدار میشه چشاشو باز کرده ومیگه تست رو گذاشتی گفتم بگیربخواب هنوز زوده وبالاخره خورشید طلوع کرد وماهم زودتر از همیشه بیدارشدیم وگذاشتم،وای خداجونم ...اونجام دعاکردم الانم دوباره ازت میخوام منو که شادکردی همه ی اونایی که ته دلشون آرزوی یه فرزند دارن یا اگه فرزند مریض دارن خودت به لطف وکرم بیکرانت جوابشون رو بده ......  الهی آمین

بعدش باهم رفتیم آزمایشگاه وجوابش موند واسه بعداظهرکلافه ولی دیگه خیالم راحت بود تاحدودی.

این روز شد روز خاطره انگیز و به یادماندنی.

ولی واقعا قدرلحظه لحظه زندگی رو باید دونست.خیلی زود همه چی تموم میشه ومیره حتی همین خبرخوش که بااطمینان میگم بهترین خبرزندگیم بود، فقط واسه یه لحظه بود .                                                                                                                               

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

معصومه
24 مهر 92 12:47
مبارکه خوشبحالت


عزیزم. هنوز اول راهم.یه جوری گفتی خوشبحالت که.........
فندوق من
25 مهر 92 13:33
عزیزم همیشه به خوشی ممنون که ما رو سهیم لحظات خوشیت میکنی ایشا.. یک نی نی توپولو مامانی رو زود بدونه اذیت به دنیا میاری


مرسی عزیزم انشااله به زودی برای تو
زهرا
28 مهر 92 12:11
الهی شکرررر
مامان ریحان
28 مهر 92 17:33
از صمیم قلب بهت تبریک میگم گلم ان شالله بسلامتی دنیا بیاد


فدات.مرسی.قرار بودبهم خصوصی یه چیزی بگی ها.امیدوارم هرچی زودتر نصیبت شه
شیرین
28 مهر 92 22:19
مبارک باشه ارزو جان ممنونم اومدی بهم سر زدی ...اره عزیزم منم هفته یازدهم هستم ....تا هفته پیش همش خوابالو بودم بی اشتها بودم اما این هفته اینجوری نیستم بی صبرانه منتظر 11 ابانم تا برم غربال گری اول .....خوشحال میشم از حال روزت با خبر باشم بیا زود زود بهم خبر بده




انشاله به سلامتی دوران بارداری راحتی رو پشت سربگذرونی.منم منتظر12آبانم اولین سونوگرافیم.غربالگری یعنی چی؟


شیرین
30 مهر 92 16:50
من اولین سنو گرافی رو دادم قلب جنین تشکیل شده بود توی هفته هشتم ....بعد دکترم برام غربال گری نوشت یه سری ازمایشه و یه سنوگرافی دقیق این سنو و ازمایش رو معمولا بیه هفته 12 تا14 انجام میدن تا از سندرم دان بودن جینین مطمئن بشن ......برام دعا کن نی نی منم سالم و سلامت باشه منم برات دعا میکنم ....من تا هفته یازدهم خواب الو و خسته بودم گاهی وقتا خیلی کم حالت تهوع میگرفتم اما از هفته یازدهم خوب شدم خداروشکر ...الته این یه دفعه خوب شدن یه کوچولو نگرانم کرده ولی تا 11 ابان باید منتظر بمونم

نگرانی بی فایده ست هرچند منم گاهی اوقات میشم انشاله هیچ مشکلی سرراه نی نی نازت نیس وهمه چی باخوبی پیش بره.اونی که داده خودشم نگهدارشه.
fariba
1 آبان 92 10:48
سلام خانومی.وااااااااااااااااااااای مبارکت باشه.انشاالله قدمش پر از خیر و برکت باشه.خدا رو بینهایت سپاسگذاری کن.واسه منم دعا کن همینجوری که خدا دلتونو شاد کرده دله همه خانومای چشم انتظارو شاد کنه.بازم تبریک


مرسی عزیزم.انشااله