عکسها وخاطرات تا3 ماهگی
امروز دهم شهریور دقیقا دخترم 100 روزه شده.
100 روزگیت مبارک نبض زندگی مامان و بابا
انشاله 100 ساله شی و عمرت زیبا سپری شه.
3 ماهم گذشت و من همیشه ها نگران این 3ماه بودم که بچه هنوز رشد کافی نکرده و نگهداریش سخته و همه هم میگفتن فقط 3ماه اولش سخته ولی خدایی اصلا واسم سخت نبود هیچ کاریش. من خیلی از دلسام راضی بودم تا الان، جیگرمنوباباش بوده وخواهد بود انشاله.
شیرتو راحت میخوری و خوب میخوابی، مخصوصا از3ماهگیت که شبا رو هم با ما میخوابی و واسه شیرتم تا 6،7ساعت بیدار نمیشی بدون دردسر حمومت میکنم، راحت باهم میریم بیرون خرید میکنیم میذارمت تو کالسکه و شما هم اذیتم نمیکنی، وقتایی هم که با ماشین میرم میذارمت توی کریرجلوی ماشین و شما هم لالا میکنی البته کریرتون دیگه کم کم داره کوچولو میشه واستون وباید به فکر صندلی ماشین باشیم
دلسا جونم جدیدا کمتر میخوابه یعنی از 16ساعتی که میخوابیدی حالا شده 12،13ساعت اینطوری من همش باید پیشت باشم و کمتر به کارام میرسم آخه یه خورده که با خودت بازی میکنی و آواز میخونی گریه میکنی یعنی خدایی گریه هم نمیکنی نق میزنی که من بیام پیشت و باهم آواز بخونیم اینقدرم جیگر میشی اون موقع که میخوام قورتت بدم صداتت رو میندازی تو گلوتو.........اه اه آه او...... الهی قربون صدات برم.
از این کارات فیلم گرفتم بزرگ شی حتما میبینی، من کلا تو خونه با دوربین راه میرم که صحنه ای از کارات رو از دست ندم (خوشحالم خوب بچه ندیده هم هستم یه دختر که بیشتر ندارم).
کارایی که تو سه ماهگیت انجام دادی:
تلاش واسه دست خوردن و همیشه دستات رو میبری جلوی صورتت و میخوای بخوریشون.
آواز خوندن مخصوصا بعد از بیداری.
تلاش واسه اینکه دمر بشی و تا حالا 2بار این کارو کردی.
با جغجغه میتونم ساکتت کنم وقتی گریه میکنی و تو هم کامل ساکت میشی و به جغجغه ت نیگاه میکنی.
حالا دیگه پلی جیمتو دوس داری و توش که میذارمت تا یه مدتی سرگرمی با آویزاش.
موهاتم داره میریزه وحسابی بالشت و لباسات پرمو میشن. الان یکی در میون رو سرت مو.
حالا یه سوال از دوستام دارم ببخشیدا(گلاب به روتون) نی نی های ناز شما شده در روز پی پی نکنن؟ آخه دلسا چندوقتی هست که 2،3روزی اینکارو میکنه اشکال نداره؟ نمیدونم ببرمش دکتر یا نه امکان داره یبوست داشته باشه؟ اگه واسه نی نی های ناز شما هم این اتفاق افتاده ممنون میشم راهنماییم کنید...........
چندتا خبر خوش و ناخوش واسه دخترم و بعد بریم سراغ عکسها:
متاسفانه نی نی عمه سانی توی ماه رمضون در 6 ماهگی سقط شد و رفت پیش خدا، دخترم بود حیف..... و اینکه نی نی خاله 1شهریور به دنیا اومدن،بردیا جون دکترو بیمارستانش با شما یکی.روز شنبه هم به دنیا اومد مثل شما.
کلا امسال توی فامیل خیلی نی نی پا به دنیا گذاشت به نظرم همه دستور رهبر رو اجرا کردن.
راستی اولین عروسی که دعوت شدی و رفتیم ولی ازت عکس نگرفتم به دلیل کمبود وقت (6/6 عروسی ایمان پسردایی بابا).
حالا واسه دیدن عکسا بریم ادامه مطالب...............
دخترگلم نفس زندگیمون بدون تا آخرین لحظه ای که تو این دنیا باشیم پا به پای قدمهات میایم تا جایی که این قدمهای کوچولوت اونقدر بزرگ شده باشن که دیگه احتیاجی به یاری قدمهای ما نداشته باشن.
اینجا میخوایم بریم خونه عمو وحید (پسرعموت). داری چشاتو میمالونی اینم یکی از عاداتت.
یعنی عاشق این خوابیدناتم عشق من. کلا از روی بالشت و تشک میای بیرون.
اینم یه عکس هوایی از فرش اتاقمون نه ببخشید از دلسا جونمون
ا
آماده واسه رفتن به ددر با مامانشون (رفتیم خونه مژگان جون). 2ماه و17روز
دلسا بغل احسان (پسرخالش)
دلساجونم در حالت دمر. این کارو چندین بار در روز انجام میدم واسه تقویت ماهیچه های پشتت و تمرکز برای نگهداشتن گردنت که خیلی خوب سرت رو میاری بالا خوشکل من.
دخترم بعد از حموم که بابایش پیچوندش تو حولش (عکس قبل از حمومتون رو باباتون مجوز پخش ندادن که خیلی هم قشنگ شده عکسش)
و بعد از لباس پوشیدن که دیگه خسته شده بود
بدون شرح........................ دلسا جونم درپایان 3ماهگی وزنش شده 7کیلو (1کیلو از2ماهگی تا الان اضافه کرده)