دلسا جوندلسا جون، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

ترنم ترانه های کودکی دخترم

بی بی چک

    من که زبونم بند اومد.فکرمیکنید چرا این همه مدت هیچی ننوشتم آخه نزدیک یه هفته ست میدونم ولی باورتون میشه تو شوکم. حالا پست بعدی میخوام از اون روز بگم که متوجه شدم قراره سه نفربشیم.       وای که باورش چقد سخت بود و هنوزم هست. یکی رو شب گرفتم ولی به خاطر عدم باور یکی دیگه هم صبح ناشتا گذاشتم و اونوقت بود که طلوع خورشید برام با روزای دیگه فرق میکرد ...
21 مهر 1392

تشکرازخدا

به نام خداوندی که داشتن او جبران همه ی نداشته های من است می ستایمش چون لایق ستایش است نمیدانم به کدامین قبله سجده شکرش را به جا آورم... نمیدانم به کدامین زبان ستایشش کنم... آخر با کدامین آبرو به درگاهش روم و برپایش بوسه زنم... چگونه جبران کنم این همه رحمانیتش را... چه تحفه ای به درگاهش ببرم... او که به من نشان داد بارها و بارها تنهایم نگذاشته و این بار بیش از پیش حضورش را در قلبم به اثبات رسانید و در گوشم نجوا کنان گفت که همیشه بامن است....!!! خدایم قدر نعمتت را میدانم و به پاسش تا ابد پروانه میمانم... گویند هرکه عاشق به سویت آید شهید است خدایا این شهادت را به جان دل خریدم و بدون آن به سویت نخواهم آمد. توصیف حالم وصف ناپذیر ا...
15 مهر 1392

درونم هیاهوست

دلتنگم.......نه برا ی کسی،از بی کسی.........خسته ام ............نه از تکاپو،از دربه دری............نه دوستی............نه یادی .............نه خاطره شیرینی..............تنهایم..........تنهاتر از آن سنگ کنارجاده...........امامشتاقم..........مشتاق دیدارکسی که بیصبرانه دوستش دارم.........
15 مهر 1392

زمان

زمان بس کند میگذرد برای آنان که درانتظارند، بس تند میگذرد برا ی آنان که می ترسند، بس کوتاه ست برای آنان که سرخوشند، و بس طولانیست برای آنان که در اندوهند اما ابدیست برای آنان که عاشقند...... برای من ابدیست...... من عاشق توام...... ...
6 مهر 1392

درددل باخودش

سلام مهربونم، میدونم همیشه باهامی هیچوقت تنهام نمیذاری با وجود گناهانی که داشتم همیشه مراقبم بودی وهستی. خداجونم بازم تنهام نذار کنارم باش الان بیشتر از قبل بهت احتیاج دارم. خودت میدونی واقعا زمانمون داره الکی میره و سنمون زیاد میشه. خواهش میکنم هر جور بخوای التماس میکنم با بچه امتحانم نکن بسه به خدا. تنهام نی نی میخوام. میخوام بزرگش کنم ادبش کنم الگو بشه واسه اطرافیانش. قول میدم دریغ نکنم تو تربیتش. خداجونم اگه.. ن.. اگه.. نش.. اگه.. نه.. میشه باید بشه واسه چی نشه چه حکمتی تو کارته نمیدونم. ولی من بدون اون زندگیم اگه هم شیرین باشه نمیخوام من زندگی بدون نی نی نمیخوام. من هیچوقت با نی نی نداشته مثل خیلی از دوستان نمیتونم صحبت کنم ولی با مسب...
3 مهر 1392

رفتم دکترگیاهی

دیروز صبح بعد از 1.5ماه نوبتم شد خیلی دکتر پیرومهربونی بود اولین کاری که کرد عکس یه تعداد بچه ای که از طریق مصرف داروهاش به دنیا اومدن رو نشونم داد، چشام پر اشک شد. با شوهری بودم بعد از من اون رفت و یه سری دارو هم به من هم به شوشو داد.نزدیک حرم بودیم کلی دعا کردم از اونجا که اومدیم بیرون رو به حرم امام رضا واستادم و کلی باهاش حرف زدم ولادتشم بود بعد زنگ زدم به یکی از فامیلا که کربلاست و ازش التماس دعا خواستم، بدجوری دلم هوای کربلارو کرد یاد زمانی افتادم که کربلا بودم و چیزی که از آقا خواستم رو بهم داد همسرخوبم رو . حالا هم داشتن یه فرزند که چیز زیادی نیست.میدونم این داروها جواب میده دلم گرمه. خدایا تنها امیدمی. خودت دلیل عجلمو میدونی.......
26 شهريور 1392

اومدم بی خبر

چندوقت اینترنتم شارژ نداشت امروز شارژش کردم کلی ذوق کردم آخه همه سرگرمیم همینه،نی نی ما هم که نمیاد واسم سرگرمی درست کنه خوب از خودم خبر خاصی نیس که بگم،هیچکاری نکردم تا برم داروگیاهی. البته خوردن عرق رازیانه رو شروع کردم صبح و بعدازظهر میخورم.به امید خدا. قرص متفورمین هم خارجیش پیدا نمیشه اصلا که فعلا نمیخورم. تنها درمانم در حال حاضر رازیانه با تجویز خودم. امیدوارم نتیجه ش رو بگیرم آخه خیلیا گرفتن. تنها امیدم توئی............. ...
19 شهريور 1392