دلسا جوندلسا جون، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

ترنم ترانه های کودکی دخترم

سلام

خ وب راستی من باید یه سلامم بکنم شاید بعضی دوستان اتفاقی وبلاگمو خوندن. آخه روزهای اول تاسیس هروبلاگی،اصولا هیچ خواننده ای نداره وفعلا فقط خودم میام و میرم. مطالبی که مینویسم فقط جهت  خاطره شدن در آینده، واسه نی نی نازم میشه که به زودی میاد و من وبابایش رو از تنهایی درمیاره. گاهی هم واقعا دلم میگیره ومیخوام درددل کنم با خداجونم. آخه این انتظار بدجور کشنده ست البته هیچ کار خدا بدون حکمت نیس. از امروز وبلاگنویسی آغاز میشود..... (البته منظور این وبلاگه،چون من ی وبلاگ دیگه داشتم ولی تعطیله فعلا، آخه همه هم و غمم شده بچه) ...
23 مرداد 1392

بایادخدا

  ماهی وقتی قدر دریا را میداند که اسیر تنک شیشه ای میشود، پرنده وقتی معنی پرواز را میفهمد که در حصار قفس می افتد،   گل تا وقتی پایش در گلدان بند نشده نمیداند وسعت باغ یعنی چه،      آدمی تا بیمار نشود نمیداند سلامتی چه نعمت بزرگی ست وخلاصه...      هرکس تا از آنچه که دارد محروم نشود قدر آن را نمیداند........     این متن مقدمه ای شد برای حرف دلم با خدایم؛ تو بخواه و به من بده باور کن قدرشو میدونم. همینطور که تاالان دونستم. قدر تک تک نعمتایی که بهم دادی... پدری که رفت ولی با یادش زندگی میکنم.. مادری که هنوز سایه ش بالا سرمه.. همسرخوب ومهرب...
23 مرداد 1392