4و5 ماهگی جیغ جیغو
خیلی دیر اومدم میدونم، دخترمون داره بزرگتر میشه و بازیگوش تر و زمان بیشتری رو از ما میخواد که پیشش باشیم الان جا داره بگم همین یه خطی که تایپ کردم 3بار منو از جام بلند کردی واسه جغجغه ت که از دستت افتاده اگه هم ندم که هیچی جیغ و دادت هواست... بازم برم...................
خیلی پرسرصدا تر از قبل شدی از وقتی وارد 5ماهگی شدی جیغ جیغو هم شدی و منم کمی کم حوصله کردی چون همش باید بغل بگیرمت و گاهی ازصدای جیغت که نمیفهمم چی میخوای واست ناراحت میشم و بعدشم خسته و سردرد منتظر اومدن بابایی میشینم تا بیاد و تو رو از من بگیره و بتونم یه خورده نفس بگیرم البته همه میگن وای خوبه که جیغ بزنه داره بازی میکنه منم ناراحت نیستم از جیغهای بازی و شادیت از جیغهایی که احساس میکنم ناراحتی ناراحت میشم که بیشتر فکر میکنم از لثه هات باشه که خدا رو شکر با زدن دیفن هیدرامین روی لثه هات آرومتر شدی و خیلی جیغات کمتر شدخداروشکر
(یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید جیغ که نبود دادوبیدادی بود که دیگه نمیتونستم جایی برم ولی واقعا خداروشکرمیکنم تا آخر5ماهگیش خوب شد خودش بیشتر اذیت میشد دخترم)
روز و شبم داره با دلسام میگذره حتی یه لحظه هم بدون هم نیستیم و نمیتونم باشم این یعنی دلسا شده تیکه ای ازوجودم که همه جا همرام هست جیگرمه ، از این بابت خوشحالم ازاینکه تنها نیستم و یکی هست وقتم رو پرکنه و چقد دوست دارم دختری بشی که آرزو دارم و بتونم تمام تلاشمو واسه تربیتت بکنم دخترم..........
راستش نگهداری بچه واقعا یه کاراییت رو محدود میکنه از بین نمیبره ها محدود میکنه مثل بیرون رفتن و تفریح کردن و تمیز کاری خونه و زندگی و تلفن کردن و پای نت نشستن و مطالعه و خرید و حموم وتوالت ودیگه چی عرض کنم............... ولی ارزشش رو داره دیگه به جاش بهشت رو انداختن زیر پامون
اگه بخوام از تموم کارایی که انجام میدیم و نمیدیم بگم از حوصله خارج میشه. دلسایی همچنان شبا رو با ما میخوابه و صبحها هم دیر بیدار میشه و من میتونم سریع به ناهارم برسم و یه جمع و جوری بکنم البته اگه خودمم نخوابم تا نزدیک ظهر یه روزایی پیش میاد که زودتر از ما بیدار میشی و با آواز خوانی مارو هم بیدار میکنی اونوقت منو بابا چشامونو باز میکنیم و با لبخند نظاره گر دختری میشیم کیفی داره صدای نازت رو میندازی تو گلوت آه و اوه و از این حرفا......... بعد که خیالت راحت شد بیدارمون کردی شیرت رو میخوری و میخوابی.
عصرا رو هم یه جوری با هم میگذرونیم یا میریم خونه مامانی یا خونه آنا(بهترین دوستم) یا خاله ها میان، دوستان میان و به هرحال سعی میکنم تنها نباشم از تنهایی بدم میاد، خیلی شبا هم با هم تنهاییم تا بابا بیاد البته من اگه دلسا بذاره خیلی دوس دارم کتاب پیرامون کودکان بخونم یا پای نت بشینم ولی نمیشه کلا کنار نمیاد فقط با ددر کنار میاد
دلسا خانوم تو این 2ماه بیشترین گریه رو از اول عمرشون داشته که الهی دیگه نبینم اینطوری گریه کنی یکی اینکه یه بار پارسا(پسرخاله آنا) افتاد رو سرت (الهی بمیرم خیلی ناراحت شدم برات منو ببخش دخترم) البته سریع طفلکی رو هل دادم ولی یه خورده به سرت اصابت کرد که وای چه گریه ای کردی دلم تیکه تیکه شد با اون اشکات.... 17مهر هم عروسی فاطمه دخترخالم که دومین عروسی بود که شما دعوت میشدی حسابی جیغ و داد راه انداختی که صدات تا انتهای تالارمیرفت و بابایی مثل همیشه اومد کمکم و شمارو برد تو ماشین ولی بعداز چند دقیقه احضار شدم اینقدر که گریه کرده بودی نازنازم.
واکسن 4ماهگیتم با همراهی بابا زدیم و یه کوچولو تب کردی بیشتر از 2ماهگیت. کمکم میریم واسه واکسن 6ماهگیت. 28روز دیگه. وزن دخترم در4ماهگی7750 یعنی800گرم از3ماهگیت اضافه کردی. قدت67سانت. قربون قدوبالات.
راستی یه خبردیگه پسرهمسایمونم به دنیا اومد محمد17مهر به جمع اعضای ساختمونم اضافه شد ماهم با مامی محمد قرار گذاشتیم شماها رو بعدزمستون سوارکاسکه کنیم و ببریمتون پارک.
البته فدای سرکچل دخترم شما موهاتون حجیم بشه ما مو نخواستیم.
دلسا در4ماهگی
باباجون زحمت کشیدن و شما رو در118روزگیتون 28شهریور بردن حرم چقد دوس داشتی داخل حرمو. منم باوجودی که شلوغ بود تا نزدیک ضریح بردمت و جلوی ضریح گرفتمت و تو گوشت اذان و اقامه گفتم البته قبلا شوهرعمه تون گفته بودن ولی دوست داشتم تو حرم خودم بگم و از آقا کلی واست خوبی خواستم دخترقشنگم
آتلیه در خانه
،
،
،
دلسا دست در دست بردیا خان پسرخاله شون(من ژست بردیا رو بگردم کوچولوی من)
دلسا و مانا با اختلاف24 روزدخترمن کوچیکتر ولی انگار بزرگتر
دلسا در 5ماهگی
دلسا از وقتی وارد 5ماهگی شد تو رورويکش نشوندمش ولی خیلی خوب نمینشست تا اخر5ماهگی قشنگ نشست و حرکتم میکرد واینجا در حال بازی و دلبری با بابایی هستن.
اینجا شبه عیدغدیر بود و مامانی و خاله ها اومده بودن دیدن دخترم و البته باباش. آخه دخترم سیده ست دیگه دلسای ماهم اونشب کلی جیغ زد مثل عادت همیشش و به همگی عیدی هم داد خوشکلم